آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 3 روز سن داره

نیمی از من ، نیمی از تو

نوروز مبارک

عزیز دل مامان نوروز امسال ،نوروز خیلی خیلی قشنگی بود. در کنار تو و بابا احساس خیلی خوبی داشتم. عید امسال پر از آرامش بودم. خدایا به خاطر همه چیز ممنون... امسل هم مثل سال قبل کنارمون باش... همسرم، پسرم ، زندگیمونو به تو میسپارم. ( این روزا پسر کوچولوی خونه ما از زاویه تازه ای دنیا رو نگاه میکنه!!!!! انگار خیلی هم زیبا میبینه چون ول کن نیست!!!!!!!) ...
3 فروردين 1392

عکس ...عکس... عکس

عکسای آتلیه رو امروز گرفتم! قربونت بشم که اونروز مریض بودی و حال نداشتی و به زور میخندوندیمت! ولی با این حال بازم خوب شده. پسر گلم تو خودِ خودِ بهشتی... دوستت دارمم ...
20 اسفند 1391

هفت، هفت، هفت

دندون کوچولوی هفتمی هم خودشو نشون داد! (پایین سمت راست کنار اون دو تا موش موشیت) واکسن یک سالگی هم 16 زدیم و همه چی آرومه! خداروشکر
19 اسفند 1391

تولدت مبارک شیرینم

یک ساله شدی... پارسال تو این ساعتا دردای من شروع شده بود! یادم که میاد مو به تنم سیخ میشه! اصلا فکرشو نمیکردم... مثلا میخواستم فردا سنگین رنگین برم بیمارستان برای سزارین، ولی تو تا صبح صبر نکردی ... تا صبح ساعت 8 درد کشیدم... چه دردی.......... داشتم بیهوش میشدم! خوشحالم نیمی بیشتر از درد زایمان و تجربه کردم( البته اینو الان میگم!) ولی شب خیلی خیلی سختی بود. وقتی بهم لباس دادن و منتقلم کردن تو بخش حتی نتونستم درست و حسابی با بابا و مامان بزرگت خداحافظی کنم. ساعت 8 و بیست دقیقه صبح به دنیا اومدی و من بعد به هوش اومدن با چشمایی تار دو تا دست سفید کوچولو و دیدم... خدای من...... پرسیدم سالمی؟ مامان بزرگ گفت سالمه سالمی و من فقط خد...
15 اسفند 1391

مادرِ عادی!

این مطلب و امروز از  دوست عزیز و مادر مهربون" سمانه عزیز" خوندم و آرامش عجیبی گرفتم!   روزگاری مــــُـــــد بود که مردم، با چیزهایی به هم پز می دادند!! چیزهایی فاقد ارزش حقیقی، مثل تمکن مالی، زیبایی ظاهری، موقعیت شغلی و … پز دادن و به رخ کشیدن به هیچ عنوان و با هیچ توجیحی قابل قبول و اخلاقی نیست … اما وا اسفا که روزگاری چون امروز، یکی از ارزش های والای انسانی، که جلوه ی بی بدیل مهر خداوندی ست دستمایه ی به رخ کشیدن شده است؛ مـــــــــــــــادری !!!! آری مادری! این روزها و در این مجازی کده،(که از بسیاری جهات کم از دنیای واقعی ندارد، و تاثیر آن بر زندگی واقعی غیر قابل اجتناب است) “مادری” دستما...
29 بهمن 1391

دایره لغات جوجه طلایی ما

پسرم قربون اون صدای قشنگت بشم. این روزا خیلی صحبت میکنی ولی کلمه هایی هست که دیگه با سعی و تلاش و با دقت ادا میکنی: ماما: مامان بابا: بابا آ بَ : آب و قشنگتر از همهههههههههه ممبه: پنبه! اینقدر با زور اینو میگی لب بالاییتو میبری تو و با کلی تلاش داد میزنی ممبههههههههههه!!!!! دی دی : جی جی ( شیر میخوای) جیششششششششش: جیز اَدَ : مدام با اشاره میگی یعنی این چیه! و ما باید توضیح بدیم هاب هاب : تاب تاب دست میزنی و با خوشحالی میگی : د    د      د      د ( با آهنگ دست دست) آدَ : آقا و کلی کلمه های نامفهوم دیگه که فقط من و بابا میدونیم یعنی چی ! کی بشه بیای و بگی ...
29 بهمن 1391

11 ماه تمام.......... پیش به سوی یک سالگی

پسر ناز من سلام! میبینی چقدر شیطون شدی! دیگه خیلی کم میتونم بیام و برات بنویسم! دیگه چیزی تا یک سالگیت نمونده! پارسال این موقع چقددددددددددددددر استرس و هیجان همراه با شادی داشتم! چقدر میترسیدم زودتر به دنیا بیای! همش نگران ریه هات بودم :-)))) چقدر فکر و خیال میکردم میترسیدم نتونم مادری کنم! و هزار تا فکر جور واجور دیگه! ولی بودن تو و رشد کردن تو در درونم و بعد اون تولدت!  باعث شد خیلی چیزهارو با تمام وجووووووووووود درک کنم انتظار درد لحظه دیدار خوشحالی و شعف اشک شوق حس مادری خستگی درماندگی پشیمانی ترس خنده از ته ته دل لذت زندگی محدودیت زیبایی   . . . .   از همه مهمتر شکر...
27 بهمن 1391