آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

نیمی از من ، نیمی از تو

مادرِ عادی!

1391/11/29 17:39
نویسنده : غزال
485 بازدید
اشتراک گذاری

این مطلب و امروز از  دوست عزیز و مادر مهربون" سمانه عزیز" خوندم و آرامش عجیبی گرفتم!

 

روزگاری مــــُـــــد بود که مردم، با چیزهایی به هم پز می دادند!!

چیزهایی فاقد ارزش حقیقی، مثل تمکن مالی، زیبایی ظاهری، موقعیت شغلی و …

پز دادن و به رخ کشیدن به هیچ عنوان و با هیچ توجیحی قابل قبول و اخلاقی نیست …

اما وا اسفا که روزگاری چون امروز، یکی از ارزش های والای انسانی، که جلوه ی بی بدیل مهر خداوندی ست دستمایه ی به رخ کشیدن شده است؛

مـــــــــــــــادری !!!!

آری مادری!

این روزها و در این مجازی کده،(که از بسیاری جهات کم از دنیای واقعی ندارد، و تاثیر آن بر زندگی واقعی غیر قابل اجتناب است) “مادری” دستمایه ی برتریت شده است …

صفحات مجازی را که باز می کنی، وبلاگ ها را که می خوانی پر است از: “من بهترین و متفاوت ترین مادر دنیا هستم”

من هرگز عصبانی نمی شوم

دائم در حال ِ آموزش به فرزندم هستم

کودکم را می پرستم!!!!

۲۴ ساعته در حال سرویس دادن به فرزندم هستم

ما آرمانی ترین رابطه ی مادر و کودکی را داریم …

و …

و همیشه همه ی این وبلاگ ها، خوانندگانی دارند که با خواندن ِ این صفحات آه می کشند و کامنت می گذارند: که ای کااااااااااش من می توانستم مثل تو مادری کنم …

و بعد عذاب ِ وجدان بیخ ِ حلقومشان را می چسبد و تا صبح آن “مادر ِ نمونه” را به رخ “خود واقعی شان” و غریزه ی بی مثال و خدادادی ِ مادری شان می کشند و با حسرت به خواب می روند و صبح خسته و کوفته تر از روز قبل بر می خیزند و به خود قول می دهند که مثل آن “مادر ِ بی نظیر” باشند …

و این روزها چه بسیارند ژست و ادعای مادر نمونه ها…

و چه قابل تقدیرند آن مادران ِ عادی …

امروز اینجا می نویسم تا هرکه این صفحه را خواند بداند

که من یک مادر عادی هستم،

که گاهی می توانم عصبانیتم را مدیریت کنم اما گاهی با شیطنت های کودکم از کوره در می روم، و دادی می کشم،

و گاهی برای آموزشش وقت می گذارم و گاهی حال ِ آموزش دادنش را ندارم!!

و گاهی خدا خدا می کنم که زودتر شب بشود و بخوابد تا بتوانم فیلم مورد علاقه ام را کنار همسرم ببینم … و وقتی که خوابید دلتنگش می شوم …

و گاهی کدبانوگری را کنار می گذارم و برای ناهارمان فکری نمی کنم، و حول حولی املتی را ردیف می کنم …

و گاهی مغزم ســــــــــــــــــــــوت می کشد از موج ِ سوالات ِ تکراری و تسلسلی ِ کودک ِ سه ساله ام …

و گاهی مشغول ِ خودم می شوم و اجازه می دهم که کارتون های تلویزیون را ببیند …

و گاهی دلم برای روزهای “بی بچگی ام” تنـــــــــــــــــگ می شود و به پیر شدنم آه می کشم …

و گاهی، و گاهی، و گاهی …

و دست ِ آخر شب که می خواهم بخوابم، از صدای نفس های آرامش تنفس می کنم

و یک “الهـــــــــــــــی شکـــــــــــــر” بلند بالا نثار ِ آسمان می کنم

که امروز هم گذشت و پاره ی تنم کنارم بود و به سلامت صبح را به شب رسانید…

و می بوسمش و عطر گلبرگ ِگونه اش را برای آرامش ِ خواب شبم ذخیره می کنم …

آری، من یک مادر ِ عادی ام و برای تمام ِ مادران ِ عادی ِ سرزمینم احترام قائلـــــــــــــــــــــــــــم …

http://madarbanoo.com/

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (8)

مامان مهرتا
29 بهمن 91 18:30
تو بهترين مادر واسه قند و عسل مايي
مامان سویل واراز
29 بهمن 91 21:55
سلام دوست عزیز مطلب جالب و پر از حقیقت تلخ بود واقعا به همه سوالاتم جواب داد
پگی مامان رادین خان
29 بهمن 91 22:10
خیلییییییی زیبا بود واقعا خوشمان آمد.دست سمانه جون و غزال جون درد نکنهههههه واقعا چه خوبه که ادای مادران نمونه رو در نیاریم و اگه گاهی وقتا از کوره در میریم جلوی دیگران نگیم نهههه من سرش داد نمیزنم.
سارای محمدسجاد اینا
30 بهمن 91 0:19
سلاااااااااااااااااااام جیییییییییییییییییییییغ بوووووووووووووووووس من که یک مادر خیلی خیلی خیلی عادی هستم! ب قدری که بعضی وقتا میخام بچه م رو از پنجره پرتاب کنم بیرون!!!!!!!!!یعنی تا این حد عادی ام من عکسای مهرسا و آرتین هم عالی بود... بوس به جفتشون و همه ی نی نی های معصوم نی نی هایی که وقتی جایی باشن شیطون اونجا راه نداره
مینا مامی لیانا
1 اسفند 91 0:54
من هم احترام زیادی برای مادران عادی قائلم چون از جنس مادرم هستن مادر عادی بودن خیلی هم آسون نیست مادر من یک مادر عادی اما من می پرستمش ...البته مادرانی هم هستند که من واقعا از خوندن وبلاگشون لذت میبرم و سعی میکنم ازشون یاد بگیرم مثل مادر مریمناز و هیوا ... تو بهترین مادر برای آرتین هستی غزالی دوستتون دارمممم
مامان نیکادل
2 اسفند 91 21:07
واقعا کیف کردم خیلی با حال بود
مامان آرشينا
13 اسفند 91 10:09
غزال خوبم هميشه از نوشته هات خوشم مياد و آروم ميشم .هميشه سعي ميكنيم از يه سري واقعيت ها واقعا دوري كنيم .تو يه مادر نمونه اي دوست خوبم دوستون دارم با اجازه ت منم اين مطلب رو ميزارم تا اونايي كه دوستشون دارم بخوننش.مرسي
زهرا
15 اسفند 91 1:11
غزال بانوخوشمان آمدبسییییییارزیبابود راستی لینکتون کردم