آرتین و بابا
ساعت 2 و نیمه و من سرگرم اشپزی تو آشپزخونه
آرتین و بابا تو اتاق سرگرم خمیر بازی
آرتین رو به بابا: بابا جون وقتی من بزرگ بشم و تو کوچولو بشی من تورو بغل میکنم...
و من و بابا رحیم یک لحظه رفتیم به سالهای اینده وقتی که پیر شدیم... کوچولو شدیم... و تو مارو بغل کردی و نوازش میکنی...
نوشتم که این لحظه و این جمله یادمون بمونه پسر مهربونم
دوستت دارم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی