آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 27 روز سن داره

نیمی از من ، نیمی از تو

107 روزگی

سلام پسر گلم ببخشید عزیزم دیر شد میخواستم بیام و برات بنویسم ولی خب این روزا بدجوری وقتم و پر کردی و دلم نمیخواد زمانی که متعلق به تو هست و کار دیگه ای بکنم. الان هم خوابی و من اومدم اینجا مامان فدات بشه که چند روزه بدجوری بیقراری. الهی بمیرم برات که نمیفهمم چت شده! دکترم هم رفتیم ولی گفت همه چیز خوبه خداروشکر. مامان جونم نمیدونم احساس میکنم ترسیدی آخه چند روز پیش صبح که از خواب بیدار شدی داشتیم پوشکتو عوض میکردیم که یهو جیش کردی و ما هم ترسیدیم و یهو پاهاتو ول کردیم و تو هم جیغ زدیییییییییییی!!!!!! و جیغا تا همین الان ادامه داره! البته خداروشکر خیلی خیلی بهتری عشقم. مامان قربونت بشه عزیزم ببخشید اگه ترسوندیمت. این روزا هر موقع که بخ...
29 خرداد 1391

سه ماهگی گل پسرم

الهی مامان قربونت بشه که روز به روز خوشمل تر و جیگرتر میشی. خیلییییییییییییییی دوستت دارم عزیز دلم. این روزا خیلی خیلی پسر خوبی شدی و اکثر اوقات داری میخندی و خیلی راحت تر از قبل میخوابی. دیگه تقریبا گردن میگیری و اینقدر ناناز میشی که دلم میخواد حسابی بچلونمت! حیف که دوست نداری و جیغ میزنی! اینم عکس گردن گرفتنت! خاله فریبا هم اومده پیشت و حسابی باهاش بازی کردی و اونم عکسای خوشگل خوشگل ازت گرفت! پسر نازنینم دیروز برای چک آپ هم رفتیم دکتر و همه چیز خوب بود . راستی یادم رفته وزن و قدتو بگم موقع تولد وزنت 2640 و قدت 47 بود و تو یک ماهگی 3700 شدی با قد 54 دو ماهگی وزنت 5800 و قدت 58 و در سه ماهگی هم 6650 و قد 65! همین طوری دار...
18 خرداد 1391

عاشقتم... همین و بس

مامان فدات بشههههههههههههههه امشب از همیشه بیشتر عاشقتمممممممممممممممم ب اینکه الان از خستگی چشمام میسوزه و از گردن درد دارم دیوونه میشم و کمرم و نمیتونم صاف کنم!!! اومدم بگم خدایا شکرت ... هزار مرتبه شکرت به خاطر پسر گلم و پدر مهربونش........... به خاطر هر لحظه که با پسرم دارم... به خاطر خنده های قشنگت... به خاطر نگاهای زیبات... به خاطر صدات و آوازهای قشنگت... شکرت به خاطر همه سختی هاش... بی خوابی هاش... خستگی هاش ... نق نقاش ... گریه هاش ... شکرت! هزار مرتبه شکر....... خدایا خیلی خیلی خیلی دوستت دارم. اینم پسر گلم و خاله قورباغه اش که از همه عروسکاش بیشتر دوسش داره! ( دست عمه جونش درد نکنه)   ...
7 خرداد 1391

82 روزگی

عسل مامان سلام. الهی من قربونت بشم که این روزا لحظه به لحظه شیرین تر میشی. الانم رو پان خوابیدی و قبل خواب مدام چشماتو باز میکردی و بهم میخندیدی و دوباره میخوابیدی.  دیروز و امروز رفتیم خونه مامانی و باباییت. خیلی خوش گذشت و تو همش تو بغل خاله هات و مامانی و بابایی بودی و حسابی کیف کردی و من و بابا هم استراحت کردیم. پسر گلم چقدر این روزها داره زود میگذره. یعنی 82 روز گذشت؟!!!! کاش قدر این روزا و بدونم و اینقدر به استراحت و خواب فکر نکنم :-) گل مامان این روزا خیلی آواز میخونی و گاهی با صدا میخندی. جغجغه تو میدم تو دستت و تو هم کمی باهاش بازی میکنی و باید مواظب باشم نزنی تو سرت! وااااااااااااای مامانی نمیدونی وقتی داری شیر میخ...
5 خرداد 1391

70 روزگى

عشق کوچولوی من سلام این روزا هر لحظه که میگذره تو بزرگتر میشی و کارای جدید میکنی. عاشق خنده هاتم. خیلی ناز میخندی و پسری خوش خنده ای هستی. وقتی میخندی همه خسته گی هام در میره و اشک تو چشام جمع میشه خیلی خیلی لذت بخشه. امیدوارم هر کی آرزوی مادر شدن داره به آرزوش برسه.   دیروز روز مادر بود . بابایی کلی برام سلیقه به خرج داده بود ولی خب من چند روزیه حال درست و حسابی ندارم. دلم بدجوری گرفته... احساس میکنم تو زندانم... احساس میکنم مامان بد و بی حوصله ای هستم. طاقت گریه های تو و ندارم حتی نق زدناتو. مامانی از امروز تصمیم گرفتم تمام انرژیمو و حوصلمو برات بذارم و مامان خوبی برات باشم. الان مثل فرشته ها خوابیدی. دو روزه خیلی بی قراری م...
30 ارديبهشت 1391

گردش دونفری

سلام پسر گلم بالاخره بعد از مدت ها بابایی اومد چند خطی بنویسه ... پسر خوبم چند روزی هست که کم کم با همدیگه میریم بیرون. هوا خوب شده و تو هم بزرگ شدی عزیزم   امروز مامان می خواست بره استخر که شما گل پسر انگار حسودیت شد و زدی زیر گریه. برای همین مجبور شدیم لباسهات رو بپوشیم و سه نفری بریم ... مامان و رسوندیم استخر و دو نفری رفتیم گردش پیش دوستای بابا. اول رفتیم داروخونه عمو هادی و کلی صحبت کردیم. عمو گفت که حسابی بزرگ شدی گل پسر. چای خوردیم و بعدش رفتیم پیش چند تا عمو دکتر دیگه نشستیم و شما هم همش خواب بودی عزیزم. آخر سر هم رفتیم دنبال مامان خسته و آوردیمش خونه . آفرین پسر خوب و نانازم که اینقدر آروم و خ...
27 ارديبهشت 1391

دو ماهگی

پسر نازم دو ماهگیت مبارک اومدم بگم عااااااااااااااااااااااااااااااشقتم فردا واکسن داری گلم! خیلی میترسم اذیت بشی! امیدوارم اصلا اصلا اذیت نشی کوچولوی شیرینم   ...
15 ارديبهشت 1391

55 روزگی

سلاااااااااااااااااام ما و آرتین جون الان شمالیم! درسته هیچ جا نمیتونیم بریم ولی خب خیلی خوش میگذره. آرتین هم الان خوابه. اینم عکسای جدید از خونه مادربزرگ و پدربزرگ در شمال   اینم آرتین و پدربزرگ مهربون اینم آرتین و کادوی عمو جوووووووووووووووون ...
10 ارديبهشت 1391