گردش دونفری
سلام پسر گلم بالاخره بعد از مدت ها بابایی اومد چند خطی بنویسه ... پسر خوبم چند روزی هست که کم کم با همدیگه میریم بیرون. هوا خوب شده و تو هم بزرگ شدی عزیزم امروز مامان می خواست بره استخر که شما گل پسر انگار حسودیت شد و زدی زیر گریه. برای همین مجبور شدیم لباسهات رو بپوشیم و سه نفری بریم ... مامان و رسوندیم استخر و دو نفری رفتیم گردش پیش دوستای بابا. اول رفتیم داروخونه عمو هادی و کلی صحبت کردیم. عمو گفت که حسابی بزرگ شدی گل پسر. چای خوردیم و بعدش رفتیم پیش چند تا عمو دکتر دیگه نشستیم و شما هم همش خواب بودی عزیزم. آخر سر هم رفتیم دنبال مامان خسته و آوردیمش خونه . آفرین پسر خوب و نانازم که اینقدر آروم و خ...
نویسنده :
غزال
15:31