آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 10 روز سن داره

نیمی از من ، نیمی از تو

مادر بودن!

1391/7/6 10:34
نویسنده : غزال
442 بازدید
اشتراک گذاری

امروز از صبح تا شب تمام روز بیدار بودی و اصلا نخوابیدی و برای همین دیگه از عصر به این ور غرغر میکردی! منم خسته شدم و دادمت به بابا و رفتم پایین تا کمی با خودم خلوت کنم و استراحت کنم! رفتم سراغ عکسا و خاطرات! فیلم اولین حمومتو نگاه کردم ... بعد6 ماه... خدای من! چقدر کوچولو بودی مامان! چقدر نحیف و ناز بودی...! چقدر من درمونده بودم و عاشق! باورم نمیشد اینقدر زود گذشت و تو الان اینقدر تغییر کردی! تمام وجودم به طرفت پر کشید! همه پله ها و دو تا یکی کردم که بهت برسم و اشکام همینطوری میریخت! در و باز کردم و به آغوش کشیدمت و بو کردمت! چقدر آرامش بخشی گل من...

روز به روز عزیزتر میشی... شدی تماااااااااااااااام زندگیم! نفس کشیدن بدون تو نمیشه پسرم... از وقتی مادر شدم خیلی خیلی احساساتی شدم! یعنی همه مادرا همینطورن... مادر بودن عجیب حسیه...

 پ.ن: دیشب اینترنتم قطع شد و امروز صبح اومدم مطالبو کپی کردم! بنابراین اینا مال دیشبه لبخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (15)

مهسا(مامان هستی)
6 مهر 91 10:56
عزییییییییییییییییییییییییز خاله ماشالاااااا الان برای خودت آقایی شدی
مینا مامی لیانا
6 مهر 91 12:58
غزال کلی راه داریم تا این حس رو تجربه کنیم. این حس عجیب رو . مادر شدن آسونه. مادر موندن سخته . ایشالا هممون بتونیم مادر باشیم. یه بوس گنده برای 2تاتون
ساراي شکوفا
6 مهر 91 14:55
واي واي واي... که چي نوشتي غزال!!! نوشتي و کردي کبابم... واقعا اينايي که داري مي گي حقيقته محض هستن اين بازگشتت فوق العاده بود بعد از يادآوري آنچه که اتفاق افتاد... بي اختيار من را به گريه وا داشت. بازگشت به دامان خدا. با همين حسّ. حسّ بي نهايتِ​مادري. شکر که مادر شديم.
مامانی
6 مهر 91 15:06
ماشالا هزار ماشالا به پسر نازت خانومی منم پسرم توراهیه برا منم دعا کن
soli مامان ادرینا
7 مهر 91 12:12
افرین به قلم زیباتتتتتتتتتتت غزالی مگه تو با اون جیغ جیغ کردنت احساساتی هم هستیییییییی ای ول بابااااا جونم پسملی ولی چه زود گذشت منم باهات م.افقمممم حالا یه روز میرسه باید دانشگاه رفتنشو ببینی و اونوقت باورت نمیشه این همون ارتین کوچولو جونممممممم حسابی ببوس این یکی یه دونه رووووووووووو
ناصر
7 مهر 91 22:29
خیلی قشنگ بود، ایشالا همیشه سایه ی همه ی مادرا رو سر بچه هاشون باشه.
مهسا(مامان هستی)
8 مهر 91 20:28
عاااااااااااااااااااااااااااالی نوشتی غزاله جونم بسیار زیباااااااااااااا
ساراي شکوفا
9 مهر 91 17:30
سلام غزال
ميشه به من بگي دختر 3 ساله ي عسل کلوپ چرا فوت کرده؟؟؟
الان تازه کلوپش رو ديدم خيلي ناراحتم


سلام عزیزم. خوبی؟ طفلک مشکل کبد داشت و در 18 ماهگی با اینکه پیوند کبد انجام دادن از دنیا رفت! طفلی عسل خیلی خیلی سختی کشیده ولی الان رادین و خدا بهش داده! راستش منم ازش تا به حال نپرسیدم چون نمیخوام یادش بیفته و غصه بخوره ولی تو کلوپ از دست دادن فرزند خوندم قضیه شو!
منصوره مامان ماهان
10 مهر 91 0:31
غزال جونم کلی گریه کردم مطلبتو خوندم یاد روزهای اول زایمان افتادم چه زود گذشت چه روزهای خوبی بود. آرتین جونم تو این عکس مثل فرشته هاست . یه بوس گنده براش.
مامان آوينا
10 مهر 91 14:59
غزال جون خيلي زيبا بود مرسيييييييييييييييييييييي
سیا کیا
11 مهر 91 14:24
خدا نکشدت غزالللللللللل اشکمو دراوردی حالا که اشکمو دراوردی هم.ن زغال صدات میکنمممممممم خیلی خوشگل نوشتی منم خیلی احساساتی شدم.سر کار بودم یکی از دانش اموزا مامانشو از دست داده اومده بود تو دفتر بغض کرده بود اگر بدونی منم همونجا اشکام سرازیر شدددددددد چقدر دل نازک شدیممممممممم
خاله نفس
12 مهر 91 11:46
عزیـــــــــــــــــــــزم/ چقده کوشولو بودی عشقم
خاله نفس
12 مهر 91 17:50
خصوصی دارین
زهرا مامان صدرا
14 مهر 91 20:28
واقعا غزالی با بزرگ شدن این فینقیلیا عمر ماهم داره میگذره و ما روز به روز شاهد بزرگ شدنشون هستیم ایشالله همه این نینیارو خدا برا پدر مادراشون نگه داره
نیلوفر
20 آذر 91 0:52
سلام.خیلی فکر جالبی کردین.شما واقعا بدرو مادر های خوبی هستین.امیدوارم سایتون همیشه رو سر آرتین جان بمونه