گیلاس کوچولوی مامان
سلام گل پسر من
امروز دیگه روزای اول هفته 26 و داری میگذرونی و حرکاتت بزرگتر شده! دیگه دستمونو که میذاریم قشنگ احساست میکنیم!!!! قربون قلمبه مامان بشم! جوجوی مامان، داری بزرگ میشی ها
دو روز تعطیلی گذشته رفتیم خونه مامان بزرگ و بابابزرگ و خیلی خوش گذشت
با هم دیگه رفتیم عزاداری و تو برای اولین بار صدای دسته ها و شنیدی! البته میدونم که مثل مامان کلی هم غصه خوردی!!!! همش گوسفندای نازنازی و میاوردن و سرشون و میبریدن و من و بابایی کلی غصه خوردیم و ناراحتی کشیدیم آخه مامان جون من و بابایی چون دامپزشکیم و از نزدیک با حیوونا در تماسیم میدونیم که چقدر اونا هم می فهمن و مثل آدما حق زندگی دارن ولی خب چه میشه کرد... امیدوارم هیچ وقت شاهد همچین صحنه های وحشتناک و دلخراشی نباشی
به جاش شب خوبی بود و با مامانی و بابایی و خاله هات نشستیم کلی حرف زدیم و تازه تو برای خاله فریبا و یاسی ابراز وجود کردی ! قربونت بشه مامان
دختر خاله کوچولوت هم برلیان، بی صبرانه منتظره تا دنیا بیای و از همین الان همش میاد و دل مامانی و بوس میکنه ومیگه کی آرتین به دنیا میاد؟ کی بشه مامان جون بیای و با برلیان همبازی بشی! بی صبرانه منتظرتم عشق نازنین من
اینم برلیان کوچولوی خاله
گل خوشبوی مامان ، شنبه میخوایم بریم پیش خانوم دکتری که قراره به دنیا بیارتت ! امیدوارم همه چیز از نظرش خوب باشه و من دیگه خیالم راحت بشه و سه ماه آخر و هم با آرامش بگذرونم
عروسک ناز مامان مواظب خودتو مامانی باش
عاشقتم