تولد ... تولد ... تولد
پسر قشنگم امروز تولد مامان جونه ...
همسر نازنینم ، بهترینم ، عزیزترینم زندگی کنار تو برای من و آرتین یعنی عشق عشق عشق
سالروز تولد مبارک غزال جونم
مثل همیشه نمی دونستم چی بنویسم برای همین هم از حافظ کمک گرفتم، می دونم که خیلی دوستش داری :
به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
حدیث عشق که از حرف و صوت مستغنیست به ناله دف و نی در خروش و ولوله بود
مباحثی که در آن مجلس جنون می رفت ورای مدرسه و قال و قیل مسئله بود
دل از کرشمه ساقی به شکر بود ولی ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
قیاس کردم و آن چشم جاودانه مست هزار ساحر چون سامریش در گله بود
بگفتمش به لبم بوسه ای حوالت کن به خنده گفت کی ات با من این معاله بود
ز اخترم نظری سعد در راه است که دوش میان ماه و رخ یار من مقابله بود
دهان یار که درمان درد حافظ داشت فغان که وقت مروت چه تنگ حوصله بود
دوستت داریم ...