فرشته های اسفند!
سلام عزیزترینم...
آخ که اینروزا چقدر شیطون و خوردنی شدی! میمیرم برات وقتی کلماتی که میگمو تکرار میکنی! خیلی فهمیده شدی و هر چی بگم کامل میفهمی! گاهی تعجب میکنم که مثلا از کجا فهمیدی شارژر تلفن کجاست که همش میری گوشیو میذاری تو شارژ! وقتی دنبال چیزی میگردم به تو که میگم! نمیدونم چجوری یک هو پیداش میکنی.و من اون لحظه میخوام فقط بخوووووووووووووورمت
بهت میگم عشق مامان............. تو میگی دَ....دِ! یعنی بله!
عزیز مامان: بله! جیگر مامان ...... بله! خلاصه که هر چی میپرسم میگی بله! و من هی دلم ضعف میره و ضعف میره
گاهی هم میای تو بغلم دراز میکشی و منم هر کلمه ای میگم تو تکرار میکنی! عاشق دوچرخه گفتنتم! گیلاس و گوجه رو هم خیلی خوشگل میگی! جوجه هم با ادای صورت میگی و صورتتو جمع میکنی و چشماتو ریز میکنی! آخ که شیرین تر از تو، تو دنیا نیست..........
همش میری رو میزو شروع میکنی به رقص!
عاشق تشویق کردنی و الان دیگه اگه یک کاری و درست انجام بدی خودت ! خودتو تشویق میکنی!
مکعبارو میچینی رو هم
بعد برای خودت دست میزنی و جیغ میکشیو خوشحال میشی
بعد از اونم پا میشی و میرقصی و خوشحالیت تکمیل میشه!
خیلی هم حرف گوش کنی و حتی وقتی داری شیر میخوری بهت میگم پاشو برقص بدو پا میشی و میچرخی و میرقصی و ول کن نیستی.
زمان خیلی تند داره میگذره و این روزا بچه داری خیلی راحت تر شده. یادش بخیر 6 ماهه اول خیلی سخت بود! سخت سخت سخت ولی شیرین
هفته پیش خونه یکی از مامانای فرشته های اسفند دعوت بودیم تو هم دوستای همسن و سالتو دیدی و وای چه اوضاعی شده بود! از هر سری یک صدایی در میومد! و چقدر خوش گذشت. مثلا رفته بودیم دیدن نی نی تازه به دنیا اومده (مهتا خانوم) ولی اون کوچولو از اول تا آخر تو اون شلوغی تو خواب ناز بود! اینقده کوچولو بود که ما باور نمیکردیم که شما وروجکا هم یک روزی اینقدی بودین.
خاله مونا جون هم به همتون کادو داد و دیگه از اون به بعد جیغ و داداتون شروع شد و همتون میخواستین لاکشپتاتون و راه بندازین و خلاصه مهد کودکی شده بود! خیلی روز خوبی بود و من به این نتیجه رسیدم تو خیلی شیطون و قلدری! اولی که رسیدیم چند تا کتک هم به تینا کوچولو زدی! الهی بمیرم براش. اینم عکسای تو و دوستای نازت. یکی از یکی دیگه خوردنی تر
از راست به چپ : آوا . آرتین . رادین . تینا . مهزیار
اینم تینا ! نمیدونم چرا اینقدر براش قلدری میکردی
آوا و تو! بخورم این آوارو که اینقده خانوم بود.
در حال بازی کردن.
اینم باباها و نی نی ها! تو عاشق بابای آوا شده بودی و از تو بغلش پایین نمیومدی.
خلاصه که کلی بازی کردین و خوش گذروندین.
این عکسو خاله پگاه مامان رادین ازت گرفته! عااااااااااشقشم خصوصا چال گونه ات. میخوام چاپش کنم!
نمیدونم چرا جدیدا اینقدر تو صورتمون میزنی و فکر میکنی کار خوبی میکنی و همش میخندی.
کافیه مثلا روم به تو نباشه همچین موهامو میکشی که یعنی صورتتو به من کن که ضعف میکنم از درد!
همچنان غذا نمیخوری! حتی یک قاشق و من واقعاااااااااااااااااااااا دارم کم میارم! شبانه روز شیر میخوری. دیگه هر ساعتت شده هر یک ربع و من واقعا کم مونده غش کنم! ولی میخوام قدر بدونم چون میدونم وقتی از شیر بگیرمت قدر اینروزا رو میدونم.
آرتین در پارک مشغول ماشین بازی
بخورمت که حتی تو بیرون هم تا میگم موش میخوایم! سریع موش میشیییییییییی
آرتین........... کو چشمات :
کو دماغت: ( بهت میگیم فین کن هم میکنی :-))) )
کو دندونات:
کو زبونت:
کو دستت ( خودتم میگی دت)
کو گوشِت:
پا و نافتو هم نشون دادی که عکسات غیر مجازه :-)))))))))))) نافتو که نشون میدی با تاکید میگی ناااااااااااف!
البته قربونت بشم از یک سالگیت همه اینارو بلدی ولی من تازه عکس گرفتم! اینم بگم که ابرو و تازه یاد گرفتی نشون میدی.
-پسر خوشگلم با وجودت زندگیمون و قشنگتر از همیشه کردی! آغوش من همیشه و همیشه به روت بازه! حتی وقتی که خیلی بزرگ شدی ............. دوستت دارم!
-رحیمم ممنون ... ممنون به خاطر همه مهربونیها، کمکها و دلگرمیهات ( نمیدونی حرف اون روزت تو ماشین چقدر بهم جون داده! انگار که تازه شدم... دوستت دارم)
خدایا حضورتو حس میکنم. میدونم خیلی نزدیکی بهمون... عاشقتم