نازنین من
این روزهای من همه شده عاشقی کردن با تو...
این روزهای من سرشار از لذته... لذت با تو بودن...
باورم نمیشه که داشتن تو این همه عاشقم کرده...
وای که این روزها چقدر دوستت دارم و چقدر خوووووووشبختم
وای .......... که وقتی برام میخندی و ناز میکنی پسر کوچولوی من...... نمیدونی چه حالی میشم...
وقتی بغلم میکنمت و سرتو میذاری رو شونم و شروع میکنی به خوردن لباسم! نمیدونی چه حالی میشم! دلم میخواد تموم نشه این با تو بودن و اینهمه نزدیک بودنمون به هم...
وقتی خسته میشی و التماس میکنی بغلت کنم تمام وجودممممممم برات پر میکشه...
وقتی تو بغلم راهت میبرم که بخوابی و کمی آواز میخونی و یهو شونه ام سنگین میشه و این یعنی که خوابیدی... دیگه دلم نمیخواد بذارمت زمین! دلم میخواد همیشه و همیشه بغلم باشی...
وقتی شبا کنارم میخوابی و نفساتو میشمرم! نمیدونی چقدددددر آرومم
وقتی شیر میخوای! هر چند بار که تو شب بیدار بشی! وقتی میچسبی بهم و شروع به خوردن میکنی ! دیگه فارغ میشم از همه چی! فقط و فقط تو! چه لذتی داره این شیر دادن... چه ارامشی... خدای من چجوری یک روزی پسرکمو از شیر بگیرم!!!! کاش دیر بگذره و اینقدر زمان تند تند جلو نره!
وقتی صبحها با صدای آوازت بیدار میشم و دو تا چشم خوشگل و خندون نگام میکنه که یعنی پاشو باهام بازی کن! انگارتو بهشتمممم
عاشق بوییدن و بوسیدنتم...
پسر نازم ممنونم که این همه حس زیبا و به من دادی... چقدر خوشحالم که مادرم
هیچ وقت فکر نمیکردم مادر بودن این همه لذت بخش باشه...
نمیدونم تو پاداش چه کار خوبی که انجام دادم هستین؟! واقعا من لایق این همه خوشبختی و عشق هستم... خدایا ممنونم...ممنونم
دیگه هر روز بارها و بارها خدارو شکر میکنم... با وجود شما دو تا مهربونم من خیلی خیلی بیشتر وجود خدارو حس میکنم...
دوستتون دارم
با من بمونین برای همیشههه