پسر صبورمممم
امروز روز چهارمی است که دیگه شیر نخوردی کوچولوی من... و چقدر صبور بودی. باورم نمیشه که دیگه تموم شد . برای من سخت تر از تو بود. شب اول خیلی شب بدی بود، برای تو نه ، ولی برای من خیلی خیلی سخت بود. حتی نمیتونستم درست نفس بکشم و در کمال تعجب و ناباوری دیدم تو خوابیدی . خوشحالم که اذیت نشی و مطمءنم خدا صدامو شنید. کلی نذر و نیاز کرده بودم که راحت کنار بیای .
احساس میکنم یک بار سنگین از رو دوشم برداشته شده هر چند خیلی دلتنگم ولی اینم یک مرحله از مراحل زندگیته کوچولوی نازم و امیدوارم تک تک مراحل زندگیتو همینجوری با موفقیت طی کنی پسر صبور نازم
این عکس روز اول از شیر گرفتنت بود هنوز هم که هنوزه نگاش میکنم قلبم فشرده میشه.
این عکسا هم مال ماه قبل و همین ماهه. اینقدر استرس از شیر گرفتنتو داشتم که حال و حوصله گداشتنشونو نداشتم. ولی الان برات میدارم
ارتین در محل کار مامان
آرتین در حال شیطونی
قربون خوابیدنت بشم من عسلم
جوجه تمیز مامان