اَگودی!
عنوان این پست کلمه ای هست که این روزا خیلی به کار میبری و من با هر بار گفتنش دلم ضعف میره! این کلمه کلی معنی داره . قشنگترین معنی که برای من داره: وقتی شبا خیلی شیر میخوری و اذیتم میکنی غر که میزنم با صدای آروم و ناز میگی مامان! میگم بله. میگی اگوووووودی! گودو گودو... یعنی مامان آروم باش وبهم شیر بده... وای نمیدونیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی چه حالی میشم. محکم میچسبونمت به خودم و بوست میکنم و میگم باشه مامان جون.
پسر گلم الان حدود سه هفته میشه شیر روزتو قطع کردم غیر از هفته اول که کمی نا آرومی میکردی بعد اون خیلی خوب کنار اومدی و الان هم شکر خدا خوب غذا میخوری. ماه آینده ایشاله شیر شبتو کم کم باید کم کنم. تا دو سالگی کامل از شیر بگیرمت. دلم میخواد اصلا اصلا اذیت نشی و هیچ ضربه ای نخوری. نه تو و نه من...
از وقتی شیر روزتو قطع کردم به شکل عجیبی به من وابسته شدی و من خیلی خوشحالم. همیشه دلم میخواست بهم بچسبی و بهونه منو بگیری که الان دقیقا بیشتر اوقات منو میخوای. همیشه میگفتم از شیر بگیرمت دیگه منو فراموش میکنی و همون بغل کردنتم از دست میدم ولی دیدم چقدر الکی غصه میخوردم.
اخلاق بدی که تو این ماه پیدا کردی گاهی که بنا به دلیلی گریه رو شروع میکنی گاهی تا 1 ساعت یک بند گریه میکنی! و خیلی عذاب آوره که من و بابا نمیتونیم آرومت کنیم. امروز هم یکی از اونروزا بود. دلت نمیخواست لباس گرم بپوشی ولی هوا خیلی سرد شده. انگار زمستون اومده. منم مجبور بودم به هر کلکی لباستو بپوشونم که این باعث شد نیم ساعت گریه کنی و من هنوز هم سرم درد میکنه.
آخر هفته پیش تولد خاله یاسی بود و خیلی خیلی خیلی خوش گذشت. بعد مدتهااااا 5 ساعت بدون دغدغه شادی کردیم و رقصیدیم و حسابی شارژ شدیم.
از وقتی هم اومدیم خونه همش بهانه بابایی و خاله یاسی و بیشتر از همه خاله افروز و میگیری! تا تلفن زنگ میزنه میگی افروز! تا زنگ درو میزنن میگی افروز! خاله افروزتو عجیب دوس داری طوری که دیگه دردسر شده برامون. تو تولد تمام مدت چسبیدی بهش و نذاشتی تکون بخوره. آخر این هفته هم میخوایم بریم مشهد پیش خاله افروز و من از الان استرس تورو دارم! باز میخوای بچسبی به خاله و بعد اونم برلیان غمگین بشینه و گریه کنه که چرا مامان همش آرتینو بغل میکنه! کاش زود فهمیده تر بشی مامان جون. هر چند الان خیلی خیلی فهمیده شدی و این خیلی برام لذت بخشه. حیف که واقعا برام وقت نذاشتی وگرنه هر روز و هر ساعت کلی چیز برای نوشتن دارم! بسکه شیرین شدی و هر لحظه کارای قشنگ و خاطره انگیز میکنی.
لم دادن موقع نگاه کردن کارتون!
قربونت بشم که عاشق تمیزکاری و گردگیری هستی!
جمعه باغ بابایی بودیم و توووووووووووووووووو بین یک عالمه کدو سر از پا نمیشناختی! الان یک دونه شو تو خونه داریم و همش میگی کدو کدو!
آرتین عزیزتر از جونم! ممنونم که هستی... تو و بابا همه دلخوشی من تو این دنیا هستین.
خدایا ... تو تک تک لحظات زندگیمون ...حست میکنم.... با تمام وجود
ممنونم که کنارمونی