آرتین و بابا
ساعت 2 و نیمه و من سرگرم اشپزی تو آشپزخونه آرتین و بابا تو اتاق سرگرم خمیر بازی آرتین رو به بابا: بابا جون وقتی من بزرگ بشم و تو کوچولو بشی من تورو بغل میکنم... و من و بابا رحیم یک لحظه رفتیم به سالهای اینده وقتی که پیر شدیم... کوچولو شدیم... و تو مارو بغل کردی و نوازش میکنی... نوشتم که این لحظه و این جمله یادمون بمونه پسر مهربونم دوستت دارم ...
نویسنده :
غزال
14:28