پسر احساساتی من
پسرم اخه تو چه میکنی با دل من ! هان؟ تو ماشین طبق عادت همیشگی که بابات دست منو میبوسه ! دو تا دست کوچولو میاد سمتم و دستامو میگیره و تند تند بهشون بوسه میزنه! دستای نرم و لطیف و کوچولوی تو... اخه نمیگی قلبم می ایسته از این همه عشق! در هر حالتی کوچکترین اخمی یا ناراحتی به صورتم بیاد آغوش کوچولوتو به روم باز میکنی و میگی بوس! و بعد نگام میکنی میگی خوب؟ مطمءن که شدی میری و ادامه بازیتو میکنی و من میمونم و یک دنیا عشق شبها قبل خواب من کتاب میخونم و تو گوش میکنی... دستمو میگیری،،، با تمام وجود نوازشم میکنی،،، گوش میکنی،،، موهامو نوازش میکنی،،، گوش میکنی،،، دستاتو حلقه میکنی دور گردنم و میبوسیم ! بوس صدادار به قول خود...
نویسنده :
غزال
0:48
روز مادر
امسال سومین سالی بود که روز مادر حس مادری و لذتشو با تمام وجود درک میکردم ولی امسال .... امسال بهترین هدیه زندگیمو از تو پاره تنم گرفتم... وقتی در خونه رو باز کردم و تو با اون پاهای کوچولوت دویدی و با تمرکز و دقت تمام گفتی: روز مامان مبارک... دستاتو حلقه کردی و بوسیدیم من ... من به عمرم اینقدر ذوق زده نشده بودم... چه هدیه ای بالاتر از این عشق... ممنونم! ممنونم کوچولوی من... ممنونم ازت رحیمم که میدونستی چی خوشحالم میکنه . خدایا شکرت ...
نویسنده :
غزال
0:33
دو سالگی
دو ساله شدی پسرم نفسم جونم دو ساله با تو مادر بودنو تجربه کردم و عجیب حس زیباییه تولدت مبارک فرشته نازم به خاطر ثانیه به ثانیه ی این دو سال ازت ممنونم دوستت دارم... تولدت به خوبی برگذار شد و کلی کادوهای رنگ وارنگ گرفتی . و من به خاطر وجود شما به خودم میبالم... خدایا حواست به ما باشه... دوستت دارم. ...
نویسنده :
غزال
17:59
23 ماهگی
ای ماه، ماه مسافرت بود پسرم. دو تا سفر خیلی خوب رفتیم که خیلی بهمون خوش گذشت تو هم مثل همیشه آقا بودی و اصلا اذیت نکردی. اول ماه که رفتیم کیش که سفر خیلی خوب و به یادموندنی بود . آخر ماه هم رفتیم اهواز شهر خاطره ها . یکی از دوستای خیلی خوبمون هم دیدیم و با رادین کلی خوش گذروندی چشمه های شوشتر فوق العاده زیبا بود و تو تا تونستی کیف کردی جاده ایذه هم یکی از زیباترین جاده هایی بود که تا به حال دیده بودم تو هم تا تونستی با هاپوها بازی کردی. عاشق این عکستم این روزا خیلی داری بهتر حرف میزنی. دیگه کلماتو خوشگل میگی و منظورتو کامل میرسونی. یک ماه دیگه دو ساله میشی و چقدر زود زمان میگذره. ...
نویسنده :
غزال
17:40
22 ماهگی
سلام پسر نازم 22 ماه هم تمام شد و دیگه کم کم داریم به دو سالگیت نزذیک میشیم این روزا همه چی ارومه و تو خیلی خیلی بزرگ شدی. روز به روز تغییراتت بیشتر میشه و هر روز کلمات بیشتری و میگی و من غرق لذت میشم. از وقتی از شیر گرفتمت خودم و خودت خیلی خیلی ارومتر و بهتر شدیم. شبا خوب میخوابیم و صبح ها با انرژی زیاد از خواب پا میشیم . هنوزم باورم نمیشه که پروژه از شیر گرفتن تو اینقدر راحت تموم شد و تو چقدر صبوری کردی. این روزا خیلی مستقلتر شذی و با خودت سرگرم میشی و من و بابا میتونیم راحت به کارامون برسیم. هوا اینجا خیلی سرد شده و بیرون رفتن و پارک رفتن تعطیل شده فقط اخر هفته های میریم خانه بازی و تو کلی بازی میکنی. دایره لغاتت اینقدر ...
نویسنده :
غزال
15:58
آقا آرتین به سلمونی می رود
روز دوشنبه ساعت 12:30 آرتین خان وقت آرایشگاه داشتن. پسر گلم مثل یه آقا نشست تا آقای گلشن موهاشو کوتاه کنه. آقاااا بی زحمت موهامو خوشگل کنین حالا یه آیینه بیارین ببینم چه شکلی شدم نه بابا به نظر که خوشگل پسر ، قند عسل شدم ...
نویسنده :
غزال
3:02
دلتنگی
امشب چقدر دلتنگتم مادر.... دلم یک بار فقط یک بار، شیر خوردنتو نگاهتو و صدای ملچ مولوچتو میخواد... حیف که دیگه تکرارنمیشه و اینه که الان قلبمو به درد میاره پسرم این روزا حس میکنم چقدر بزرگ شدی ... خیلی دوستت دارم ...
نویسنده :
غزال
2:46
پسر صبورمممم
امروز روز چهارمی است که دیگه شیر نخوردی کوچولوی من... و چقدر صبور بودی. باورم نمیشه که دیگه تموم شد . برای من سخت تر از تو بود. شب اول خیلی شب بدی بود، برای تو نه ، ولی برای من خیلی خیلی سخت بود. حتی نمیتونستم درست نفس بکشم و در کمال تعجب و ناباوری دیدم تو خوابیدی . خوشحالم که اذیت نشی و مطمءنم خدا صدامو شنید. کلی نذر و نیاز کرده بودم که راحت کنار بیای . احساس میکنم یک بار سنگین از رو دوشم برداشته شده هر چند خیلی دلتنگم ولی اینم یک مرحله از مراحل زندگیته کوچولوی نازم و امیدوارم تک تک مراحل زندگیتو همینجوری با موفقیت طی کنی پسر صبور نازم این عکس روز اول از شیر گرفتنت بود هنوز هم که هنوزه نگاش میکنم قلبم...
نویسنده :
غزال
21:05